عشقانه ها
سایت تفریحی فرهنگی مذهبی دانلود و...
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشقانه ها و آدرس ela86.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

دلتنگ تو امروز شدم تا فردا
فردا شد و باز هم تو گفتی فردا
امروز دلم مانده و یک دنیا حرف
یک ، هیچ به نفع دل تو تا فردا ...

.

.

.

مشکل از تو نبود از من بود
با کسی حرف میزدم
که سمعک هایش را
پیش دیگری جا گذاشته بود 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

هنگاميكه كتابچه شعر هاي تو با من ست 
تو برايم بسيار نزديكي
حتي نزديكتر از هنگاميكه واقعآ با مني
من صفحه هاي انديشه ترا
آرام يكي پي ديگر
ورق ميزنم
و احساس گرم تو در من جاري ميشود
 و من گمان ميكنم انديشه تو انديشه من ست 

[ یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

عزیز دل تو را با خویشتن یکدل نمی بینم
بجز خون دل از این عشق بی حاصل نمی بینم
هزاران بار جهد کردم تا به راهت آورم لیکن چه حاصل
چه حاصل چون تو را در همرهی مایل نمی بینم
به زیبایی و دلداری ندیدم چون تو در خوبان
ولی افسوس یکدم همرهت با دل نمی بینم
مرا بی خویش کن ساقی به یک همدرد بی پروا
بجز پروانه بی دل در این محفل نمی بینم 

[ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

رنگی به رنگ چشم سیاهت نمی رسد
شب می دود، به مرز شباهت نمی رسد
من اشتباه کردم اگر ماه گفتمت
خورشید هم به صورت ماهت نمی رسد
هردفعه کودک غزلم می پرد هوا
دستش به میوه های نگاهت نمی رسد
هر وقت می زند به سرم فکر عاشقی
جایی به جز کنار و پناهت نمی رسد
یا تو نخوانده ای که بیایی به دیدنم
یا نامه های چشم به راهت نمی رسد 

[ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

کدامین نغمه نی می برد امشب مرا تا تو
که دارم شوق پرواز پری وارانه ای با تو
من از روی صداقت دوستت می داشتم،
آری؛
و با این سادگی بر خویش می بالیدم
اما تو،
چه شب هایی که با آن خاطرات زنده تا هر روز
نشستم گریه کردم
عاشقانه خویش را با تو....
یقین دارم که روزی می رسد دستی ز ناپیدا
و مارا می رساند تا تفاهم،
دوستی،
تا تو..... 

[ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد
یا آن که گدایی محبت شده باشد

خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است،
بگذار که آیینه نفرت شده باشد!

.

.

.

روزهاست از سقف لحظه هایم یاد تو می چکد ، اگر باران بند بیاید از این خانه می روم 


ادامه مطلب
[ سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

چشمانت شور آتشین بودن
دستانت نوازشگر و آرام
گم کرده ام دلم را در لابلای هزار پیچ نگاهت
و قلبم سراسیمه از حضورت
تنگی سینه ام را احساس میکند
و عشق تجلی بودنت را
به رخ فرشتگان میکشد
و من تنها توانستم چنین بگویم: 
خوش آمدی! 
و نفس رها شد... 

[ سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

بی تو دنیا بر سرم آوار شد
بین ما هر پنجره دیوار شد
درد عاشق بودن ما ریشه داشت
رفتن و مردن علاج کار شد
آنکه اول نوشدارو می‎نمود
بر لب ما زهر نیش مار شد
عیب از ما بود از یاران نبود
تا که یاری یار شد دل ز دل بیزار شد
عاقبت با ناله سوداگران
عشق هم کالای هر بازار شد
آب یکجا مانده ام دریا کجاست؟
مردم از بس زندگی تکرار شد... 

[ جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

راه دور است و پراز خار ، بيا برگرديم
سايه مان مانده به ديوار ، بيا برگرديم
هر زمانی که تو قصد سفر از من کردی 
گريه ام را تو به ياد آر ، بيا برگرديم
اين کبوتر که تو اينسان پر و بالش بستی
دل من بود وفادار ، بيا برگرديم
ترسم اينجا که بسوزد پر و بال عشقم
يا شود حاصل تکرار ، بيا برگرديم
يک غزل نذر نمودم که برايت گويم
گفتم آنرا شب ديدار ، بيا برگرديم
باز گفتی که برايم غزل از عشق بگو 
يک غزل ميخرم اينبار ، بيا برگرديم
من که عشقم به دو چشم تو دخيلی بسته است
عشق من را مکن انکار ، بيا برگرديم. 

[ جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند
می گویند حساسیت فصلی است
آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم . . .

.

.

.

خاک پایت بوسه گاهم بود و بس / بر سر راهت نگاهم بود و بس
ای نگاهت تکیه گاه خستگی / عشق تو تنها گناهم بود و بس . . . 


ادامه مطلب
[ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

یک نفر نیست که غم های مرا بشناسد
دل عاشق دل تنهای مرا بشناسد
حجم خاکستری غربت تنهایی من
یک نفر نیست که دنیای مرابشناسد
یک نفر نیست که از خامشی چشمانم
شب یلدای غزلهای مرا بشناسد
سفر عشق به ابادی خاموش دلم
یک نفر نیست که رویای مرا بشناسد
یک نفر نیست که در نیمه شب دلتنگی
غم پنهان ، غم پیدای مرا بشناسد
یک نفر نیست که از شعله سوزنده اشک
طلب عشق و تمنای مرا بشناسد
دلم اویخته از دار پریشانی ها
یک نفر نیست مسیحای مرا بشناسد 

[ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

ترا افسون چشمانم ز ره برده ست و میدانم
چرا بیهوده می گویی دل چون آهنی دارم
نمیدانی نمیدانی که من جز چشم افسونگر
در این جام لبانم باده مرد افکنی دارم
چرا بیهوده میکوشی که بگریزی ز آغوشم
از این سوزنده تر هرگز نخواهی یافت آغوشی
نمیترسی نمیترسی نمیترسی که بنویسند نامت را
به سنگ تیره گوری شب غمنک خاموشی
بیا دنیا نمی ارزد به این پرهیز و این دوری
فدای لحظه ای شادی کن این رویای هستی را
لبت را بر لبم بگذار کز این ساغر پر می
چنان مستت کنم تا خود بدانی قدر مستی را
ترا افسون چشمانم ز ره برده است و میدانم
که سر تا پا به سوز خواهشی بیمار میسوزی
دروغ است این اگر پس آن دو چشم راز گویت را
چرا هر لحظه بر چشم من دیوانه می دوزی 

[ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

شب است و نام تو را عارفانه میخوانم
ببین كه شعر تو را بی بهانه میخوانم
شب است و مرغ شب و ذكر حمد ایزد پاك
و من كه ذكر تو را جاودانه میخوانم
به كلبه دل من عاشقانه كن گذری
كه من همیشه تو را ، عاشقانه میخوانم
جوانه میشكفد دردلم به عشق وصال
و من ، دوباره تو را چون جوانه میخوانم
أسیر موج دعایم ، كسی نمیداند
كه زیر موج ، غزل از كرانه میخوانم
در این غروب غم انگیز ، همدم من باش
ببین كه شعر تو را ، بی بهانه میخوان 

[ یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود هم در غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد
سودای تورا بهانه ای بس باشد
مه گوش تو را ترانه ای بس باشد
در کشتن ما چه میزنی تیر جفا
مارا سر تازیانه ای بس باش

مولوی 

[ یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

اسیر فصل خزان گردد عمر آنکس که / دمی اسیر اشک کند چشم مهربان تو را .

.

.

.

تقویم روزهایم شکسته و گم است ، بی تو چه فرقی میکند امروز چندم است ! 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

نه خورشیدی، نه مهتابی، شبی خاکستری دارم
من از خورشید، من از مهتاب، حال بهتـــــــــــــری دارم

نه از رمزم، نه از رازم، سراسر حس آغازم
گذشته ، حال ، فردا را، درون خلســـــــــــــه می بازم

نه كم رنگم، نه پر رنگم، دل رنگین كمون دارم
هوای پر زدن در من ، هوای آســـــــــــــمون دارم

نه در خوابم، نه بیدارم، در این خلسه گرفتارم
بیا درمان این دل باش، بیا بی تو چه بیمارم 

[ پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

تو از دردی كه افتادست بر جانم چه می دانی؟
دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی
تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی
كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
فقط يك لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد
چرا عاقل كند كاری كه بازآرد پشيمانی؟ 

[ پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

آمدي وه كه چه مشتاق و پريشان بودم
تا برفتي ز برم صورت بي جان بودم
نه فراموشيم از ذكر تو خاموشي بود
كه در انديشه اوصاف تو حيران بودم
بي تو در دامن گلزار نخفتم يك شب
كه نه در باديه ی خارمغيلان بودم
زنده مي كرد مرا دم به دم اميد وصال
ورنه دور از نظرت كشته هجران بودم
به تولاي تو در آتش محنت چو خليل
گوييا در چمن لاله و ريحان بودم
تا مگر يك نفسم بوي تو آرد دم صبح
همه شب منتظر مرغ سحر خوان بودم
سعدي از جور فراقت همه روز اين مي گفت
عهد بشكستي و من بر سر پيمان بودم

سعدی 

 

[ چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

دل من باز گریست
قلب من باز ترک خورد و شکست
باز هنگام سفر بود
و من از چشمانت می خواندم
که به آسانی از این شهر سفر خواهی کرد
و از این عشق گذر خواهی کرد
و نخواهی فهمید....
بی تو این باغ پر از پاییز است...! 

[ چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

عشق یعنی قلم از تیشه و دفتر از سنگ / که به عمری نتوان دست در آثارش برد . . .

.

.

.


عشق چون ایده برد هوش دل فرزانه را ، دزد عاقل می کشد اول چراغ خانه را

آنچه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد ، در میان خانه گم کردیم صاحبخانه را . . . 


ادامه مطلب
[ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

آسمان بارانيست...
همگي ميگذرند...
چتردارن به دست...
تانباردباران"برسروصورتشان...
اما...........
من تنهاورها
زيراين سقف سياه
مينشينم بي تو...
وبه تو....مي انديشم... 

[ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

وحشت از عشــــــــق که نه، ترسم از فاصله هاست
وحشت از غصه که نه، ترسم از خاتمه هاست

ترس بیهوده ندارم، صحبت از خاطره هاست
صحبت از کشتن ناخواسته عاطفه هاست

کوله باری است پر از هیچ که بر شانه ماست
گله از دست کسی نیست، مقصر دل دیوانه ماست!!... 

[ جمعه 23 تير 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولى دل به پائیز نسپرده ایم
چو گلدان خالى لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گرده ایم
گواهى بخواهید، اینک گواه
همین زخم هایى که نشمرده ایم!
دلى سر بلند و سرى سر به زیر
از این دست عمرى به سر برده ایم 

[ جمعه 23 تير 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

نه گل خواهد ز بوستان ها جدائی ، نه دل دارد خیال بی وفائی

ولیکن چرخش چرخ ستمگر زند بر هم رسوم آشنائی . . .
.
.
.
غم زمانه خورم یا فراغ یار کشم ؟ به طاقتی که ندارم کدام بار کشم . . . ؟ 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

دست عشق از دامن دل دور باد!
می‌توان آیا به دل دستور داد؟
می‌توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را بی‌گزاره در نهاد ما نهاد 

[ پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

من دلم میخواهد،خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش،دوستهایم بنشینند آرام
گل بگویند و همه گل شنوند
شرط وارد گشتن،شستشوی دلهاست
شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی میکوبم
روی آن برگ نویسم ای یار،خانه ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد هرگز،خانه ی دوست کجاست؟؟؟ 

[ چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن ! آینه اینقدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست ؟!
بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایق ات را بشکن! روح تو دریایی نیست
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست 

[ سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

بمان با من که بی تو، صدایی خسته در بادم 
در این اندوه بی پایان، بمان تنها تو در یادم
شبیه برگ پاییزی، پر از احساس دلتنگی
دلت مانند یک دریا، زلال و صاف و بیرنگی
چه شبهایی که من بی تو، خزان عشق را دیدم
ولی از عشق گفتم باز، کنار غصه روییدم
بلور اشک های من، همان آغاز تنهای ست
مرور خاطرات دل، عجب تکرار زیبایی ست. 

[ سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

چــه زیبــاست وقتـی میفهمـی
کسـی زیــر ایـن گنــبد کبــود
انتظــارت را میـکشـــــد
چــه شیــــــرین اســـــت
طعــم پیامکی کــه میگـــوید :
 " کجایـی" .....؟

.

.

.

من را از هر طرف نگاه کنی ، عاشق تو از آب در می آیم ! 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند
سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند
آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند
نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند
.

[ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]
صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 28 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم لحظات خوبی را در این وبلاگ داشته باشید.
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3981
بازدید دیروز : 6680
بازدید هفته : 10661
بازدید ماه : 30970
بازدید کل : 426070
تعداد مطالب : 4364
تعداد نظرات : 1580
تعداد آنلاین : 1

فروش بک لینکطراحی سایتعکس