تو
صبح باش !
من تمام شب های تاریخ را
تاب می آورم !
.
.
.
هیچوقت نفهمیدی اما ...
مرا به لمس تنت حاجت نبود ...
تنها گوشه ای از قلبت را میخواستم
.
.
.
مگر با باد نسبتی داری؟
چقدر شبیه تو
یک لحظه آمد
مرا پیچاند
و
رفت...!
.
.
.
گر با من همراه می شوی
کفشهایت را همین جا
جا بگذار
من دیگر به هیچ کفشی اطمینان ندارم
وسوسه ی رفتن
دارند...
.
.
.
هر که می آید
دو رکعت شکست
در من می گذارد
شبیه مسجدی میان راهی
میزبان نماز های شکسته ام ...
.
.
.
فقط باران كه نيست
برف و تگرگ و باد و آفتاب هم
براي خالي شدن بغض آسمان است
مثل ِ من كه مي خندم گاهي.
.
.
.
مترجم ...
می خواهم سکوتم را برایت ترجمه کند ....
.
.
.
تنهایم و این تقصیرِ تو نیست ؛
شاخهی خشکِ درختی که از بهار جامانده
انتخابِ هیچ پرندهای نیست !
.
.
.
بعد از رفتنت تمام زندگیم را فروختم ...
به جز یک صندلی.!
شاید وقتی که برمیگردی خسته باشی .
.
.
.
برایت آسمانی خواهم کشید
پر از ستاره های همیشه نورانی
تو در کنار من روی ابرها
من غرق آنهمه مهربانی
.
.
.
وقتی تو نیستی ،
نگاهم حوصله نمی کند
پایش را از چشمم بیرون بگذارد. . . !
.
.
.
چقــدر باید بگذرد؟؟
تا مـن
در مـرور خـاطراتم
وقتی از کنار تــو رد می شوم.
تنـــم نلــرزد…..
بغضــم نگیــرد…..
.
.
.
عیبی ندارد،باز هم خودت را بزن به آن راه!
خودت را که به آن راه می زنی...
میخواهم تمام راه های دنیا خراب شود
.
.
.
دلت طفل بود...
قدت به قد عاشقی هم نمیرسید که کوچک شمردی
عظمت عاشقانه هایم را...
.
نظرات شما عزیزان: