اگر امشب هم از حوالی دلم گذشتی
آهسته رد شو
غم را با هزار بدبختی خوابانده ام . . .
.
.
.
خون می چکد از تیغ نگاهی که تو داری / فریاد از آن چشم سیاهی که تو داری
هرچند گلی نیست به خوش چشمی نرگس / در خواب ندیده است نگاهی که تو داری . . .
.
.
.
چشم مستی که تو داری به خدا زنجیر است
هر که پا بند تو شد ، تا به قیامت گیر است . . .
.
.
.
گاه این نازک دلم ، یاد رویت میکند / گاه با دیدار گل ، یاد بویت میکند
گاه با دلواپسی ، در کنار پنجره / از هزاران قاصدک پرس و جویت میکند . . .
.
.
.
کوچه علی* چپ قشنگترین کوچه ی دنیاست
وقتی* در حساس*ترین نقطه ی رابطه می پیچی به آن . . . !
.
.
.
چه بی تابانه می خواهمت ای که دوریت آزمون سخت زنده به گوری است . . .
.
.
.
ثانیه ها با گذشتن خود تنها یک چیز را به من می فهمانند
آن هم طولانی شدن غم ندیدنت . . .
.
.
.
به سلامتی اونایی که تو این هوای دو نفره با تنهاییشون قدم میزنن . . ..
.
.
.
عزیزم خواب و بیدارت قشنگه / شب من بی تو و بی آب و رنگه
بخواب ای نازنینم, مهربونم, دلنشینم / منم من, عاشقت, آروم باش بهترینم . .
.
.
.
خوابای رنگی بیبینی / خواب دلتنگی نبینی
شبت به خیر ای مهربون / خوب بخوابی عزیز جون
.
.
.
امیدوارم امشب که می خوابی سفر زیبایی داشته باشی به دنیای رویاها
عزیزترینم ، تا برگردی به انتظارت بیدار میمونم . . ..
.
.
.
عمری خیال بستم یار آشناییت را / آخر به خاک بردم داغ جداییت را
.
.
.
دلم یک جای دنج میخواهد
آرام و بی تنش
جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی!تا آدم گاهی آنجا آرام بگیرد !...
مثلا آغوش تو!
.
.
.
سلامتی اونی که با این که در مورد هزار تا چیز صحبت میکنه
ولی تو فکرش فقط یه چیزه
“عشقش”
.
.
.
گاه این نازک دلم ، یاد رویت میکند / گاه با دیدار گل ، یاد بویت میکند
گاه با دلواپسی ، در کنار پنجره / از هزاران قاصدک پرس و جویت میکند
.
.
.
نه گل خواهد ز بوستان ها جدائی ، نه دل دارد خیال بی وفائی
ولیکن چرخش چرخ ستمگر زند بر هم رسوم آشنائی . . .
.
.
.
غم زمانه خورم یا فراغ یار کشم ؟ به طاقتی که ندارم کدام بار کشم . . . ؟
.
.
.
غم خانه عشق تو به رضوان ندهم ، یک خار تو را به صد گلستان ندهم
تو معدن عشق آرزوهای منی ، من کفر تو را به گنج ایمان ندهم . . .
.
.
.
یک شب از عمرم صفحاتی خواندم ، چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم
همه دفتر عمرم ورقی بیش نبود ، همه تکرار تمنای تو بود . . .
.
.
.عشق یعنی :
چون خورشید، تابیدن بر شب های دوست و چون برف ، ذوب شدن بر غم های دوست . . .
.
.
.
ای کاش عشق نبود ، اگر هم بود یکی پیدا میشد که باورش کنه
نه اینکه به عشق شک کنه . . .
.
.
.
همه تردید های دنیا را بگذار روی طاقچه ، تو برای ما بودن باید با ما باشی
لبخند هایت را از طاقچه بردار ، تردیدت را بگذار ، تا ما همیشه برای ما بودن
کم نداشته باشیم تو را .
نظرات شما عزیزان: